دانشکده دین و رسانه برگزار کرد : کرسی ترویجی با عنوان «مولفههای امر تراژیک در واقعه عاشورا»
با حضور حجتالاسلام دکتر مهدی داودآبادی به عنوان ارائهکننده، دکتر محسن کرمیبه عنوان ناقد، و دکتر عیسی زارعی بهعنوان مدیر جلسه
کرسی ترویجی با عنوان «مولفههای امر تراژیک در واقعه عاشورا» با حضور حجتالاسلام دکتر مهدی داودآبادی به عنوان ارائهکننده، دکتر محسن کرمیبه عنوان ناقد، و دکتر عیسی زارعی بهعنوان مدیر جلسه در دانشکده دین و رسانه برگزار شد
حجت الاسلام داودآبادی عضو هیأت علمی دانشگاه صداوسیما در این نشست گفت: یکی از پدیدههای مهم در تاریخ بشر فاجعه کربلا است که از آن به عنوان مصیبت اعظم و تجربه تراژیک یاد میشود و همچنین منبعی موثق برای نمایش ارزش های دینی است. فرضیه ما بر این مبتنی است که فاجعه عاشورا دارای مؤلفههای یک تجربه تراژیک بوده در صورتی که بین امر تراژیک و ژانر تراژیک تفاوت قائل شویم؛ پویایی و زنده بودن این امر نیز به این مؤلفهها بر میگردد
مؤلفههای پیرنگ در ژانر تراژدی
با همین روش واقعیت رخداد عاشورا را توصیف، مؤلفههای امر تراژیک را استخراج و سپس به واقعه عاشورا تطبیق می دهیم ماهیت اجتماعی سوگ برای امام حسین و تأثیرات تراژیکی که بر هویت اجتماعی شیعه داشته است را بررسی میکنیم
امر تراژیک در رویکرد بوطیقایی معادل فاجعه گرفتند که بخشی از پیرنگ در ژانر تراژدی را شکل می دهد؛ در پیرنگ سه مؤلفه اصلی یعنی فاجعه، بازشناخت و دگرگونی سه عنصر اساسی پیرنگ تراژیک در ژانر تراژدی هستند که توسط ارسطو نیز مورد تأکید قرار گرفته شده است و خود ارسطو بیان میکند که یک فاجعه دردانگیز و غمناک و دهشتناک که انسان روی صحنه تجربه میکند و در قالب قتل، شکنجه و جراحت میتواند در تراژدیها پیگیری شود. اگر رویکرد بوطیقایی داشته باشیم آن را میپذیریم که امر تراژیک بهترین قالب ادبی و هنری را به نام تراژدی به خود گرفته است و تراژدی توانسته امر تراژیک را به فرم برساند اما آیا این مهم به این معنا است که نمیتوان این مفهوم را فراتر از تراژدی نمیشود این مفهوم را ادراک کرد و خواستگاه دیگری ندارد که در پاسخ باید بگویم که مفهوم امر تراژیک فراتر از تراژدی قابل دریافت است. البته بعضی از نظریه پردازان گفته اند اگر فراتر از تراژدی بخواهیم امر تراژیک را دنبال کنیم لازم می آید که در کمدی نیز بتوان مؤلفههای تراژیک را جستجو کرد از این رو تأکید کردند که مختص به ژانر تراژدی است.
در رویکرد دیگری نیز بعضی از فلاسفه تبیین خود را از امر تراژیک فراتر از ژانر تراژدی می دانند که مواجهه انسان با سویه قهرآمیز هستی بوده که تجربه شگرفی است؛ این نظریه پردازان گفته اند اگر ما انسانها، آگاه باشیم که جایگاه ما در عالم هستی کجا است و چه چیز در انتظار ما است، همان لحظه امر تراژیک را درک و دریافت میکنیم؛ نتیجه آن آگاهی آرامش و تسکین است؛ در عین حال که خود را در مرکز هستی تنها میبینیم حس لذت تسکین و امنیت را نیز درک میکنیم و به یکی از دو نوع امر والایی که کانت مطرح میکند نزدیک میشویم.
برای اینکه مفهوم امر تراژیک به خوبی تفهیم شود میدان وسیعی را در نظر میگیریم تا تعریف امر تراژیک مشخص شود از این رو باید در سه ساحتِ علت های امر تراژیک، مؤلفهها و همچنین نتایج و پیامدها بحث کنیم.
وقتی از امر تراژیک بحث میشود باید بدانیم بین سه دوره از دورههایی که امر تراژیک در قالب فرم تراژدی یا مباحث فلسفی تجربه شده است، تفاوت قائل شد؛ عصر طلایی در یونان باستان که قرن 5 قبل از میلاد شروع میشود و تا از بین رفتن خواستگاه ادامه دارد و تا قرن چهاردهم توسط الیزابت اول احیا میشود و شکسپیر تراژدیهایی را در بستر دینی خلق میکند. در دوره مدرن نیز اشخاصی مانند میلر تراژدیهای جدیدی را ایجاد میکند که باید بین این سه دوره تفاوت قائل بشیم
زمینههای بروز امر تراژیک
اولین چیزی که باعث بروز امر تراژیک میشود جایگاه خود انسان است؛ در یک نگاه انسان شناختی باید به این زمینه بپردازیم؛ در انسان شناسی یونانی خدایان متعددی امورات انسان را رقم می زنند. در آسمان انسان یونانی نزاع انسان با خداوند اصل کار است که زمینه بروز امر تراژیک را رقم می زند. در برخی از نمایشنامههای یونانی گفته شده که انسانها حشرات یک روزه ای هستند که برای مردن خلق شدند و حتی در بعضی دیگر از نمایشنامهها نزاعی بین خدایان وجود دارد
این اندیشه در پارادایم دینی و شیعی متفاوت است؛ با اینکه انسان از جایگاه اصلی خود هبوط کرد و تنزل پیدا کرد اما همین انسان خلیفه خداوند روی زمین و آیینه جمال و جلال الهی است که به هیچ وجه مورد خشم خداوند نیست و این اولین تفاوت بین نگاه دینی و نگاه یونانی به انسان است. یکی دیگر از زمینههای امر تراژیک آزمایش الهی است زیرا در نگاه یونانی یک سرنوشت محتوم وجود دارد که انسان نمیتواند خلاف خواست خداوند امری را انجام دهد اما در نگاه دینی آزمایش عمومیت دارد که همه انسانها از ابتدا آزمایش میشوند تا ظرفیت های بالقوه انسان به فعلیت رسد. ظرفیت های وجودی انسان از طریق آزمایش ظهور و بروز پیدا میکند زیرا انسان دارای اختیار است و با آن میتواند سرنوشت خود را رقم بزند
در اندیشه یونانی یک نقص و لغزش تراژیک است که انسان به دلیل کوربینی، لغزشی را مرتکب میشود و به حضیض ذلت سقوط میکند؛ در اندیشه دینی معادل آن گناه است که قابل جبران بوده و خداوند شرایطی را برای انسان فراهم میکند که مراتب بازگشت و جبران را فراهم کند
مؤلفههای امر تراژیک
اولین مؤلفه تراژدی یونانی تقدیر محتوم است؛ دختران زئوس سرنوشت انسان را رقم می زنند اما در اندیشه دینی با اینکه تقدیر، توسط خداوند در لوح محفوظ رقم می خورد اما انسان در طول اراده خداوند میتواند انتخاب کند و بر اساس انتخاب بازخواست میشود. در تراژدی یونانی انسان مورد خشم خدایان بوده اما در اندیشه دینی خداوند رحیم است که در توصیف آن از مادر مهربان تر گفته اند. در تراژدی یونانی همیشه از چیزی که بار هستی است رنج میبریم اما در پارادایم دینی رنج «برای چیزی» است نه «از چیزی»، زیرا انسان می داند در پایان این مسیر رشد و تکامل و رضایت خداوند وجود دارد که این امور باعث میشود تقدیر الهی را پذیرفت.
تهور جسورانه در بستر تراژدی یونانی قیام علیه خدایان است که چیزی جز مرگ برای قهرمان ندارد و جاودانگی که توقع می رود از بین می رود؛ در اندیشه شیعی پذیرش تقدیر، جانفشانی و ایثار است.
تعارض لاینحل مؤلفه دیگری است؛ همه نظریه پردازان گفته اند که تراژدی در بستر اندیشه یونانی زمانی رخ می دهد که یک دوراهی غیر قابل حل وجود داشته باشد؛ در نمایشنامه «آگاممنون» اراده خدایان است که به شخصیت داستان فرمان می دهند دختر خود را قربانی کند یا اینکه نپذیرد و به نابودی تن دهد؛ این تعارض بین فرمان الهی و خواست شخصیت اصلی است که مهر پدرانه نسبت به فرزندش دارد. این تعارض، تعارض خیر با خیر است از این رو بیشتر فیلسوفانی که نمایشنامههای یونانی را تحلیل کردند، نزاع را نزاع خیر با خیر دانستند. برای مثال هگل در تحلیل «آنتیگونه» نزاع را بین خیر و خیر تعریف کرده است. اگر راه حلی برای این امر پیدا شود دیگر امر تراژیک در بستر یونانی از بین می رود.
در نگاه دینی نزاع خیر با شر دیده میشود که صراحت اخلاقی وجود دارد و قهرمان می داند وظیفه اش چیست و کورباطن نیست؛ در تراژدی الیزابتی نزاع بین خیر با شر وجود دارد؛ قهرمان در تراژدی دینی می داند وظیفه اش چیست و وقتی نزاع بین خیر و شر شد، باید از خیر جانبداری کند تا شایسته پاداش و تقدیر باشد.
پیامدهای امر تراژیک
در آثار تراژیک مرگ قهرمان داریم که در بستر یونانی بردبارانه است که قهرمان میپذیرد و با پذیرش مرگ کنش آن تمام میشود و حیات قهرمان تا لحظه ای است که مرگ را میپذیرد اما در بستر دینی و در بستر مسیحی و شیعی، مرگ والایی رخ می دهد که در قالب شهادت است و وقتی قهرمان مرگ را میپذیرد و خون او می ریزد آثار حیات، کنش و انتخاب او در هستی جاری و نتیجه بخش خواهد.
آگاهی و شناخت اثر دیگر تراژدی است و یک نزاع نیز در این خصوص وجود دارد؛ ارسطو معتقد است که کاتارسیس یک نوع آگاهی را به ارمغان می آورد اما افلاطون معتقد است که فقط حس شفقت که نفس را تحت تأثیر قرار می دهد، از کاتارسیس پدید می آید. به هر حال آگاهی به وجود آمده در پی تراژدی یونانی جزئی است و مراتب پایین نفس را متأثر می سازد؛ اما در اندیشه دینی، آگاهی در پس تراژدی یک شهود را به ارمغان می آورد و مخاطب را به شعور و حقیقت راستین می رساند.
تسکین پیامد دیگر تراژدی است که میتواند در قالب کاتارسیس در بستر یونانی رقم بخورد. از کاتارسیس سه تفسیر شناختی، درمانی و اخلاقی ارائه داده اند.
در بستر دینی مسیحی و شیعی رستگاری ابدی برای قهرمان رقم می خورد که سببب میشود نسبت به سرنوشت و کنشی که در هستی میتواند داشته باشد تأثیر گذار باشد و این معرفت نجات انسان را تضمین میکند.
تطبیق وجوه تراژیک بر ماجرای کربلا
رنج جانکاهی که به امام حسین رسید مؤلفههایی داشته و پیامدهایی دارد که در اوج مفهومی آن در روز عاشورا تجربه شده است؛ امام حسین امر تراژیک را تجربه کرده و قهرمان آن است و توانسته به همان میزانی که رنج را دریافت کرده است، از آن بهره مند شود و لذت زیبایی شناختی را از سر بگذارند. اولین موردی که میتوانیم به آن بپردازیم: امام حسین آیینه صفات جمال و جلال خداوند و انسان کاملی است که مقرر شده در مرکز هستی برای تحقق امر الهی با اراده اختیار خودش در میدان و برای دین خداوند این کنش را رقم زده است. زمینه دوم آزمایش الهی است که پس از بررسی روایات و احادیث بالاترین آزمایش برای انسان را در واقعه عاشورا میتوانیم ببینیم که قهرمان آن توانسته والایی را به جان بخرد و با اختیار خود رنج را پذیرش کند که در پایان سربلند از همین اختیار است. تقدیر الهی با آگاهی بوده که امام حسین پذیرفته است.
حسین ابن علی (ع) انسان کاملی است که بریء از اشتباه بوده و نقص تراژیک ندارد؛ امر تراژیک در کربلا بری از خطا است و نقص تراژیک را نمیتوانیم تطبیق دهیم. خودبزرگ بینی مؤلفه دیگری برای قهرمان امر تراژیک است اما به نظر من نمیتوان آن را بر ائمه معصومین تطبیق داد زیرا با وجودی که ائمه صفات زیادی برای خود گفته اند و هستی را در اختیار خود معرفی کردند اما این تعابیر با کبر متفاوت است. برخی این تعابیر را «هوبریس» می دانند که من نمیتوانم این تعابیر را به کار ببرم؛ خودبزرگ بینی برای کسی که دارای آن نیست تکبر است و انسان کامل هم نمیتواند تکبر داشته باشد.
مؤلفههای امر تراژیک در واقعه کربلا
پیکار قهرمان با تقدیر قلب امر تراژیک را رقم می زند و سویه قهرآمیز آن به شوریدگی انسان می انجامد که قهرمان در انزوا باید رنج را بپذیرد اگر این را بخواهیم به واقعه عاشورا تطبیق بدهیم باید بدانیم که پیش از عاشورا، قتل امام حسین پیش بینی شده و تقدیر ایشان نیز گفته شده است؛ سرنوشت امام حسین بارها توسط امام حسین شنیده شده است و در تعابیر آن حضرت مرگ اندازه زینتی در گردن دختران زیبا معرفی شده است.
جایی که حضرت سکینه از امام حسین می خواهد که خانواده را به مدینه منتقل کند حضرت در بیانی اراده خداوند را میپذیرد و به این سرنوشت تن می دهد. در تراژدی یونانی از خشم خدایان باید سرنوشت محتوم توسط قهرمان پذیرش شود اما امام حسین این سرنوشت را لطف و مهربانی خداوند می داند و تسلیم امر او است چون خداوند میبیند.
آگاهی مؤلفه دیگری است. امام حسین با اراده خودش وارد این کارزار میشود بر خلاف قهرمان یونانی که با کورذهنی وارد میشود و زمانی آگاه میشود که به خاموشی فرو می رود و قدرت تکلم ندارد؛ قهرمان تراژدی یونانی وقتی آگاه میشود که به مرگ می رسد. آگاهی که امام حسین پیدا میکند، به گونه ای است که امتداد پیدا میکند و برای شیعیان نیز آگاهی بخش است.
رنج نیز از خصیصههای امر تراژیک است که قهرمان باید آن را تجربه کند. رنج در واقعه عاشورا برای آگاهی است. در زیارت ارعبین می خوانیم : «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ» که امام حسین خون قلبش را اهدا کرد برای اینکه بندگان را از جهالت و گمراهی نجات دهد؛ یک ظریفی «لام» در این عبارت را «لام عاقبت» در نظر گرفته است و این یعنی نتیجه خون امام حسین هدایت کل بشر است.
شاید برای نقد مطرح شود که در تراژدی یونانی قهرمان خود را فدای ملت میکند که پاسخ آن این است که امام حسین کفاره گناهان شیعیان را پرداخت نکرده و بلکه وظیفه را ادا کرد که نتیجه اش میتواند بهره مندی از آگاهی و دریافت حقیقت راستین برای کل بشر باشد.
پس از ارائه دکتر داودآبادی، نوبت به نقد دکتر محسن کرمی از اساتید و اعضای هیأت علمی دانشکده دین و رسانه رسید که مشروح نقد وی تقدیم شما میشود:
تفکیک بین امر تراژیک و نوع هنری تراژدی مهم است؛ از نظر من امر تراژیک و یا در تعبیر فلسفی آن یعنی «وضع و حال تراژیک» در زندگی بشر فراوان است: وضع و حالی است که انسان مخیر میشود که امر «الف» یا امر «ب» را انجام دهد در حالی که هیچکدام را دوست ندارد انجام دهد و چون هر دو برای فرد نامعقول و گناه آلود هستند. قرار گیری در این حالت وضع و حال تراژیک را رقم می زند. حالت دیگری از وضع و حال تراژیک قرارگیری بین دو امر خیر است که میتواند شادکامیبرای خود و دیگران رقم می زند که انجام دادن هر کدام سبب میشود از دیگری غفلت صورت گیرد و اینجا نیز حسرت خورده میشود که امر دیگری محقق نمیشود؛ برخی فقط معقتدند که شق اول امر تراژیک است.
باید مثال بزنم از راننده ای که به سرعت حرکت میکند و به یک دوراهی شدیدی می رسید چاره ای ندارد جز اینکه یا مادر و فرزندی در سمت راست و یا 10 تا کارگر در سمت چپ را زیر بگیرد و هر کدام از این دو کار بدی است. حال اگر زاویه نگاه را عوض کنیم به جای اینکه هر دو را شر ببینیم، میتوانیم هر دو را خیر ببینیم به این صورت که یا باید جان مادر و فرزند را حفظ کند و یا باید جان 10 کارگر را. با تغییر زاویه نگاه میشود بین دو خیر مخیر بود. خیر شر را نمیتوان به سادگی تعبیر کرد. روی دیگر انجام دادن این خیر انجام دادن یک شر است. همه وظیفه اخلاقی ما اینگونه نیستند که در صورت انجام ندادن یک خیر را انجام نداده باشیم بلکه روی دیگر آن این است که مرتکب شر شده ایم. برای مثال اگر به یک فقیر پولی بدهیم مرتکب خیر شده ایم و اگر ندهیم اینگونه نیست که از انجام یک خیر صرف نظر کرده باشیم بلکه ممکن است که مرتکب شر شده باشیم و آن فقیر به علت ناداری دست به دزدی و جرم بزند و ما نیز در این شر سهیم باشیم. راننده ماشین مورد مثال محاسبه میکند که کدام تصمیم خیر بیشتری دارد و مهم نیست چه محاسبه ای میکند مهم این است که مجبور است محاسبه کند و بر اساس مبانی ارزشی خود انتخاب کند. امر تراژیک و وضع حال تراژیک این است که در زندگی کم و بیش با آن مواجه میشویم که گاهی این خیر و شر عظیم است و گاه کوچک است.
در تراژدی در دنیای قدیم جنبه اجتماعی بین این وضع و حال همیشه مهم میشد که مثلا هکتور بین این می ماند که از شهر خود دفاع کند یا از خانواده اما جان خود را فدا میکند که از جنبه اجتماعی دفاع کند. مثلا حادثه عاشورا کاملا جنبه اجتماعی دارد اما در در دنیای مدرن وضع و حالی تراژیک، جنبه اجتماعی چندانی ندارد که فرد میتواند به تنهایی دچار تراژدی شود مانند «مرگ فروشنده» میلر که بر اساس آن فیلم فروشنده ساخته شده است؛ شخصیت اصلی فیلم فروشنده در وضعیتی گرفتار شده که اگر متجاوز را پیگیری کند و یا پیگیری نکند، در نهایت نتیجه خوبی ندارد و به خسارت می رسد.
قرائتی که از امر تراژیک از واقعه عاشورا شده، قرائتی نیست که از خود واقعیت کرده باشیم بلکه این تفسیر مبتنی بر گزینش های اتفاقات تاریخی است. یکی از بزرگ ترین دین شناسان بزرگ گفته است که مسیحیت امروز پولوسیت است؛ پولوس کسی بود که حواریون را کتک می زد و پیگیر اعدام مسیح بود اما وقتی مسیح را به دار کشیدند مدعی شد که مکاشفه ای زیر جسد مسیح برای او رخ داده که مسیحی شد؛ پولوس به یونان علاقه داشت و چنان تأثیرگذار بود که به ادعای برخی از مسیحیان، مسیحیت امروز پولوسیت است. زمان تولد و حتی مرگ حضرت مسیح چندان روشن نیست و پسینیان هر گونه خواستند از روی خیرخواهی رویداد مرگ مسیح را به یک تراژدی تبدیل کردند؛ انگار برایشان خوش می آمده که وضع و حال مسیح را بازسازی کنند که گویی مثل هکتور است.
احساس من این است که ما هم کم و بیش با واقعه عاشورا چنین کاری کردیم؛ اخیرا چیزهایی از واقعه عاشورا میشنویم که «جدید» است؛ اینکه گفته میشود وقتی امام حسین به کربلا رسید می دانسته در این سرزمین شهید میشود، انگار بازسازی ما است و شهید مطهری نیز این را بیان میکند. نومسلمانهای صدر اسلام دوست داشتند سوگ سیاوشان را در قالب دیگری بازسازی کنند که در قالب ماجراهای عاشورا این امور را پیاده کردند.
بخشی از مصائب عاشورا که شبیه تراژدی است در واقع بازسازی است و شاید واقعیت چنین نبوده است. ما جزء سه-چهار گزاره دقیقا از چیزی مطمئن نیستیم اما جزئیاتی را اضافه میکنیم و بر اساس آن جزئیات بر موارد دیگر تطبیق می دهیم. برای مثال گفته میشود که امام حسین پشت خیمهها رفت و کسی او را ندید و این جملات را گفت؛ اگر کسی حضرت را ندید پس چگونه اینها روایت شده و به گوش ما رسیده است. البته بلاشک در واقعه عاشورا امر تراژیک وجود دارد ولی حاشیه سازیها چیز دیگری است. در این امر تراژیک بسیار بزرگ فرد بزرگی، بین دو خیر عظیم که باید خود و خانواده اش را به سلامت برساند و یا اینکه تن به ذلت ندهد مخیر شده است؛ سر فرونیاوردن در مقابل ظلم نشان می دهد انسانی هست که در برابر ظلم کوتاه نمی آید.
همچنین لازم است که نکاتی جزئی نیز مطرح شود: تناقضی از سخنان آقای دکتر برداشت کردم چرا که هنگام طرح بحث تقدیر در زمینهها محل بحث قرار گرفت و بیان شد که آنگونه که تقدیر قطعی در نمایشنامه یونانی آمده در واقعه عاشورا تقدیر قطعی ندارد. قرائت خاصی از اسلام است که تقدیرگرایی را باور ندارد و اشعریون و بسیاری از گروههای دیگر قرائت متفاوتی دارند؛ در بین علما امروز قم نیز برخی معتقدند که بدون اراده خداوند برگ از درخت نمی افتد.
در مطلب دیگر در پاسخ به نکته ای که بیان شد: «در یونان خدایان نسبت به انسان خشم می ورزند که در اسلام خداوند رحیم است» باید گفت که در یونان نیز حال خوش خدایان بوده است؛ اوصاف خداوند بخش جلالیه است که خشم دارد؛ خدایان آنها انسان وار هستند و نزاع میکنند و گاه با هم نزاع میکنند. در خدای متعال فقط وجه رحمت نیست و جلالیه بروز پیدا نمیکند. درست است که خدیان یونانی با تلقی ما از خدا متفاوت است اما سراسر خشم نبودند.
در بیانی دیگر استاد داودآبادی گفت که در نمایشنامههای یونانی رنج بد است اما به نظر می رسد در متون یونانی نیز برای قهرمان تراژدی در لحظات مرگ یک والایش به وجود آمده که قهرمان با آغوش باز به استقبال مرگ می رود و رشد و تکامل را آنجا حس میکند که از نظر من چنین چیزی نباشد امر تراژیک رخ نمی دهد. اگر این والایش رخ ندهد برای قهرمان مهم نیست که میان دو شر یا دو خیر چیزی را که شر کمتری دارد انتخاب کند.
در نگاه لیبرالیستی امروز گفته میشود هر کسی قیمتی دارد؛ اگر حسین نبود دیگر نمیتوانست این را باطل کرد زیرا از پس عاشورا معلوم شد انسانهایی هستند که روح خود را به چیزی نمی فروشد. تحت تأثیر قرار دادن عالم، آدم بزرگی می خواهد. سیاوش در ایران یا هکتور در یونان بزرگ بودند که در مسیر انتخاب خود رشد میکردند و تکامل پیدا میکردند.
نکته بعد نیز اشاره به «تعارض لاینحل» است؛ دکتر داودآبادی بیان داشت که در نمایشنامههای «الیزابیتی» تنازع بین خیر و شر است که من موافق نیستم؛ قهرمان ما در وضع و حال تراژیک قرار گرفته است که میگوید اگر بجنگد یا نجنگد بد است و تمام وجود خود را داغ میکند و در نهایت تصمیم بهتر میگیرد. جنگ بین خیر و شر وجود دارد اما تراژدی در درون یک قهرمان رخ می دهد. وضع و حال بسیاری از کسانی که رفتند پیش امام حسین وضع و حال تراژیک نداشتند مثلا عمر سعد که شر را انتخاب کرد و این وضعیتی تراژیک نیست. بین خیر و شر امر تراژیک رخ نمی دهد زیرا قهرمان خیر را انتخاب میکند. تراژیک آن است که بین دو خیر یا بین دو شر باشد.
در پایان جلسه پرسش و پاسخ انجام گرفت.